خب واقعا باورم نمیشه الان ۷ آذر باشه . بهش میخوره همین دوم سوم نهایتا باشه! پنج روز عقبم ینی. درس خوندن خوب پیش می‌ره . ازون حالت سیاه اومدم بیرون  و دیگه حس ناراحتی و بهم ریختگی ندارم . البته خب تصمیم گرفتم روزا رو بخوابم و شبا به زندگی بپردازم .کاملا شب زی و خوناشامی :/ چونکه فک میکنم اینطوری راحت ترم و ارتباطم با آدم کمتره اصولاً :/ با توجه به اینکه آدما روزگرد هستن و شبگرد نیستن :// دیگه اینکه از پوکر گذاشتن آخر جمله هام خیلی بدم اومده :/ و دوس ندارم دیگه اینقد در مصرف پوکر دست و دل باز باشم . راه کنار زدن دلتنگی رو هم پیدا کردم : مثل سگ سر خودتُ گرم کن تا دیگه مغزت نکشه و از خستگی بمیر تا سه سوته خوابت ببره. آم . دیگه اینکه دوس دارم همه چی زودتر تموم شه و ممنون خدا .ب.ن: جای خالی یه سگ تو زندگیم رو شدیدا و عمیقأ احساس میکنم :/ دوس دارم که یه سگ ازینا که پاچه میگیرن داشته باشم و بتونم شبا باهاش برم بیرون :/ و اگه کسی مزاحم شد به سگه بگم برو بگیرش و اونم بره یارو رو بگیره :/// همینقدر بی معنی :|

_ دوس دارم این موزیک رو هم بذارم:/ ، چون خیلی جان پیچه Click


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها